خبرها

نگاه به شرق / چین چگونه توانست قدرت جهانی شود؟

china

نگاه به شرق / چین چگونه توانست قدرت جهانی شود؟

 

محمدرضا نوروزپور، کارشناس مسائل چین معتقد است حرکت چین به سوی قدرت جهانی و یکپارچگی ملی از زمانی شروع شد که شی جین‌پینگ به عنوان اولین رهبر چینی بعد از دوران مائو جرئت کرد به رویکردهای کمونیستی برای ادامه مسیر اصلاحات در پکن پشت کند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، خبرگزاری تسنیم، در پرونده‌ای با عنوان «شریک راه ابریشم» به ارزیابی راهبرد نگاه به شرق در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و روابط دوجانبۀ میان ایران و چین پرداخته است. مطالب این پرونده شامل گفت‌وگوهای تفصیلی و یادداشت‌های مرتبط با این راهبرد است، قسمت دهم این برنامه به ابعاد فرهنگی و سیاسی با تأکید بر چشم‌انداز آینده چین توجه کرده است.

در این راستا بردیا عطاران کارشناس سیاست خارجی، به چشم‌انداز چین جدید، مسائل منطقه‌ای، همکاری‌های دوجانبه و ابعاد همکاری‌های آینده تهران ـ پکن در گفت‌وگو با محمدرضا نوروزپور، مترجم و کارشناس مسائل چین پرداخته است.

تسنیم: چین به‌مثابه قدرت بین‌المللی در حال ظهور روایتی را به جهانیان ارائه می‌دهد، این روایت امروز محل بحث ماست، می‌خواهیم بیشتر با چین آشنا شویم. چین ویژگی‌هایی همچون جمعیت، قدرت نظامی و از همه مهمتر قدرت اقتصادی دارد، اولاً چه روایتی را به مردم خودشان ارائه می‌دهند تا مردم در سیاست‌های آنها همراهی کنند؟ و تبعاً چه روایتی را به کشورهای منطقه خودشان در شرق آسیا و جهان ارائه می‌کنند که آن دیپلماسی عمومی چینی و روایت چینی‌ها به دنیا می‌شود؟

نوروزپور: خیلی مهم است که مردم ما درک بهتری از چین داشته باشند. متاسفانه فهم و برداشت ما از چین عمدتا برگرفته از روایت غربی هاست و خود چینی‌ها هم متاسفانه در این زمینه تلاش قابل توجهی نکردند تا خودشان را آنگونه‌ای که هستند به جهانیان بشناسانند. صرفا این تلاش‌ها از نیمه دوم ریاست جمهوری آقای شی جین پینگ آغاز شده زمانی که ایشان در سخنرانی کنگره شانزدهم رسما از برنامه قدرت نرم فرهنگی چین پرده برداری کرد و به روزنامه‌نگاران چینی گفت که بروید و چهره واقعی چین را به مردم جهان نشان بدهید و تصویر کنید.

این دوره‌ای بود که شی جین پینگ احساس کرد که تا مردم جهان، چین واقعی را درک نکنند و همچنان در آن کلیشه هایی که غرب از چین ساخته باقی بمانند، اعتماد به نفس لازم در بین مردم خودشان را نمی‌تواند ایجاد کند و در عین حال اعتماد سایر کشورهای جهان برای تعامل و همکاری و مشارکت را نیز نمی تواند به دست بیاورد. لذا ما شاهد این هستیم که تلاش‌های آقای شی برای تقویت قدرت نرم چین و قدرت نرم فرهنگی چین که از بدو روی کار آمدن ایشان شروع شده بود از نیمه دومین دور ریاست جمهوری ایشان شتاب زیادی به خودش گرفت و عمدتا ناظر بر این بود که رسانه ها را به بیرون مرزها گسیل کند.

مثل کاری که در زمان دنگ شیائوپینگ انجام شد و بر عکس برنامه مائو و جهش بزرگ به پیش یا گام بزرگ به پیش، دنگ شیائوپینگ به شرکت‌های اقتصادی گفت که جهش به بیرون کنید و اقتصاد چین را بیرون ببرید و سرمایه های چین را بیرون ببرید و آنچه در چین تولید شده به دنیا معرفی کنید و چین را گسترش بدهید.

یک زمانی بود که چین احساس می کرد دیگر الان وقتش است که از مرزهای خودش بیرون بزند و آقای شی جین پینگ در آن برهه احساس کرد که الان دیگر زمانی است که چین باید به اندازه بزرگی که به دست آورده در دنیا و در حوزه اقتصادی به همان اندازه یک دهان بزرگ برای حرف زدن و به تصویر کشیدن خودش و دفاع از خودش و ارزش‌هایش در دنیا پیدا کند.

در این برهه زمانی بود که حجم زیادی از سرمایه گذاری‌های مادی و معنوی را در حوزه فرهنگی و در حوزه رسانه ای به عمل‌آوردند تا به قول خودشان چین را در دنیا بازتعریف کنند و روایتی که غرب از چین ساخته را مرتفع کند. متاسفانه اگر از هر ایرانی درباره چین بپرسید سوای از اینکه ممکن است چیزهای مخلتفی در ذهنش بیاید. کسی علاقه مند به تاریخ باشد دیوار چین و خیلی فیلم سینمایی دیده باشد بروسلی و جکی جان و نهایتا ممکن است چینی ها را ملتی بدانند که همه چیز خوار هستند و چیزهای زشت و بدی می‌خورند و فیلم هایی که عمدتا ریشه در پروپاگاندوی سیاه غربی دارد.

لذا ما برداشت و درک درستی از چین نداریم و هر وقت می‌گوییم روابط با چین همه فکر می‌کنند. ما با یک فکر خارج از عرف که مردمش مردم پلشتی هستند کارهای شلخته می‌کنند و حقوق بشر را نادیده می گیرند، مردم خودشان را نسل کشی می کنند با همچنین کشوری ارتباط بگیریم. این روایت از چین توسط قدرت نرم این کشور درحال به چالش کشیده شدن است و اساساً رویکردی که آقای شی به قدرت نرم دارد برگرفته یا معادل قدرت نرمی است که آمریکا برای به تصویر کشیدن ارزش‌های آمریکایی در سراسر دنیا استفاده می‌کند.

شما از ۱۰-۱۵ سال پیش اگر دقت کنید، چین الگوهایی را شروع کرده در حوزه های مختلف فرهنگی و هنری و در حوزه سینما، تئاتر، موسیقی، سینما و خرید آثار هنری تقویت رسانه‌های برون مرزی و تبادلات فرهنگی گسترده و تبادلات خصوصاً مردم با مردم و تبادلات روزنامه نگاران یعنی هیچ کشوری در دنیا الان به اندازه چین خبرنگاران کارشناسان هنرمندان صنعت‌گران و در همه حوزه ها شما اگر مطالعه کنید از اقصی نقاط جهان گروه های نخبه را دعوت می‌کند با هزینه خودش می‌آورد و در سراسر چین می گرداند تا چین واقعی را ببینند و بیرون بروند و برای چین تبلیغ کنند.

یکی دیگر از کارهایی که چین برای شناساندن خودش به جهان کرده را اگر دقت کنید سرمایه گذاری وسیعی است که چین در حوزه آموزش کرده است و رسماً و علنا چین به دنبال این است که هاب آموزشی جهان شود. اگر دقت کنید می‌بینید که چینی ها تقریبا در تمام رشته های پذیرفته شده از سراسر دنیا دانشجو می‌گیرند و این دانشجویان را به آنجا می آورند بورسیه می‌کنند با ارزان ترین هزینه‌ها زندگی خوبی برایشان فراهم می‌کنند و درس می‌خوانند، فارغ التحصیل می‌شوند و به کشورهای خودشان برمی‌گردند.

یک آثار میان مدت و دراز مدت به نفع فرهنگ و سیاست و اقتصاد چین خواهد بود مثلا نگاه کنید یکی از عوامل موثر در اینکه باعث می‌شود ما نتوانیم آنطور که باید و شاید با چین رابطه برقرار کنیم؟ آن تفاهمنامه‌ای که داریم عملیات کنیم؟ چرخ‌دنده‌ها حرکت نمی‌کنند؟ گیر می‌کنند، یک بدنه تکنوکراتی است که عمدتا دوران تحصیل‌شان را در کشورهای غربی گذراندند ما در یک مقطعی از تاریخ عمده روشنفکران و دانشجویان‌مان، جوانان‌مان به کشورهای غربی آمریکا و فرانسه و انگلیس و جاهای مختلف رفتند و درس خوانند و وقتی به یک جایی می‌روید درس می‌خوانید، آب و نان آن منطقه می خورید و با آب و هوا عجین می شوید، رشد می‌کنید، خواه ناخواه احساس می‌کنید، از آن باید الگوبرداری کنید و بخواهید یا نخواهید در ذهن شما تاثیر می‌گذارد. من به کشورم برگردم وخدمت کنم -خدای ناکرده قصد جسارت نیست به فارغ‌التحصیلان جاهای مختلف دنیا حتی کسانی که در هند درس خواندند- اینها وقتی به کشور خودشان برمی گردند که خدمت کنند خواه ناخواه کشور را به آن سمت ببرند و کشور ما مثل این کشور بشود مثل شرایط اینجا داشته باشد.

چینی‌ها فکر کنید از تمام نقاط دنیا دانشجو می پذیرند، دانشجوها را بورسیه می کنند و در کشور می آورند و ۴-۵ و بعضا ۱۰ سال می مانند و مطمئنا وقتی به کشور مبدا خودشان برمی گردند عمدتا می‌روند در بدنه اجرایی آن کشور کارگزار می شوند و این زمانی که آن شخص کارگزار می شود، آن نگاه منفی که در آن کشور نسبت چین بوده، دیگر نخواهد داشت. حالا اگر نگوییم ممکن است متمایل شود به سیاست های فرهنگی و اقتصادی و سیاسی چین حداقل دیگر آن نگاه منفی را ندارد و این یکی از برنامه های بزرگ چین برای تقویت و اشاعه قدرت نرم خودش در سراسر دنیا است.

تسنیم: گفتاری که دولت چین با مردم خودش انجام می‌دهد، روی چه مولفه‌هایی سوار می‌شود؟ آقای شی جین پینگ مردم را روی چه محوری با سیاست‌های اقتصادی خودش همراه می‌کند؟ مردم را چگونه به صبر دعوت می‌کند؟

نوروزپور: برای این که بفهمیم چین چه کار می‌کند تا مردم خودش را همسو کند، من دوست دارم به شما بگویم که قبل از این چینی‌ها دست به ساختن یک رویایی برای مردمشان زدند، شما تا یک رویایی برای مردمتان خلق نکنید؛ مردم دورت جمع نمی‌شوند. باید یک رویایی به آنها بفروشید منتها به فروش واقعی نه فروش کاذب. خیلی‌ها هستند در دنیا رویا‌فروشی می‌کنند، اما اگر آن رویایی واقعا فروخته شود و تحقق پیدا کند قطعا آن رویا مشتری پیدا می‌کند.

البته این رویای چینی فقط در دوره آقای شی نبود. ولی آقای شی خیلی در تحقق آن نقش داشت. رویای چینی چیزی است که ملت چین را حول حزب کمونیست چین گرد می‌آورد و متفق می‌کند. چرا؟ چون آمیزه ای از مسائل ملی یعنی ملی گرایی چینی، آمیزه‌ای از فرهنگ چینی، غرور چینی و هر آن چیزی که یک چینی یا یک فرد که در کشورش زندگی کند، ولو چین نباشد.

شما به عنوان یک انگلیسی، به عنوان یک آمریکایی، به عنوان یک جهان سومی به عنوان خاورمیانه‌ای، هر کسی در هر کشوری که زندگی می کند احساساتش را چنان تحریک و برانگیخته می‌کند که اگر به این برسد یک غرور ملی برای او می آورد. این آن چیزی هست که جناب شی توانسته با آن بازی کند و ملت خودش را دور آن متفق و متحد کند. یعنی در واقع اگر ما بخواهیم یک مقدار آکادمیک تر صحبت کنیم. قدرت نرم چینی قبل از اینکه کارکرد خارجی برای چین و آقای شی جین پینگ و حزب کمونیست داشته باشد، کارکرد درونی دارد.

خیلی نکته مهمی است. یعنی شما می‌گویید که قدرت نرمش را حزب کمونیست چین برای خود مردمش استفاده می‌کند؟ من می گویم بله، یعنی حزب کمونیست چین بر این باور است که من اول باید کارآمدی و لیاقت و شایستگی برای سیادت بر چین را به مردم خودم ثابت کنم. اول به مردم خودم باید ثابت کنم که این من هستم، حزب کمونیستم که می‌توانم برای تو رفاه بیاورم. در رویای چینی ششصد میلیون تا هفت صد میلیون چینی را از زیر خط فقر نجات بدهم که یکی از اولین هدف های دو سده ای رویای چینی همین بود که حالا من جلوتر می‌گویم. این من هستم که می‌توانم برای چینی، برای یک شهروند چینی در دنیای پیرامونی آن افتخار و غرور بیاورم که یه چینی وقتی خارج سفر می کند بگوید من چینی ام. من دومین اقتصاد بزرگ دنیا هستیم.

تسنیم: این رویای چینی سندی دارد یا مجموعه‌ای از فرازهای صحبت‌های رهبران چین است؟ یعنی ما باید این رؤیا را از خلال صحبت‌ها دربیاوریم یا نه یک چیزی مثل چشم‌انداز یا سندی دارند یا یک گزاره‌ای است که بین مثلاً افواه مشهور است؛ مثل سرزمین‌ فرصت‌های آمریکایی که مدلش مثل عربستان است که خیلی مشخص است. یک سند چشم‌انداز با سندهای مختلفی دارد یا نه یک جنس بیانیه‌گونه است؟

نوروزپور: هم هست، هم نیست هست. چطور؟ یعنی که شما محال است در چین یک کاری را ببینید که انجام شود برای آن سند و نوشته و برنامه‌ریزی از قبل و اینکه تمام جوانبش را نسنجیده باشند، وجود داشته باشد؛ نیست. از این بابت نیست که چینی ها مرتبا می‌گویند ما الگویی نداریم چرا این را می گویند؟ چون در برابر تهدیدها و نوع تصویرگری که غرب از آن می‌کند و دائما چین هراسی می‌کند و می‌گوید چینی‌ها یک الگویی دارند، یک رویایی دارند، یک برنامه ای دارند، می‌خواهند به همه دنیا صادر کنند. لذا چینی‌ها می‌گویند نه، ما هیچ الگویی نداریم، الگویی که فکر کنید که به همه قواره ها بخورد و یک لباس تک سایزی است که تن همه می شود پوشاند نیست. لذا اینجا که می رسد می‌گویند خیر ما چیزی نداریم. ما الگویی نداریم اما خودشان می‌دانند دنبال چه چیزی هستند خیلی روشن و دقیق است.

رویای چینی اولا متشکل از یک برنامه دراز مدت به نام برنامه دو سده ای است. برنامه دو سده ای چیست یعنی برنامه دو قرنی یعنی دو تا مناسبت قرن‌گشت دارند که برای این دو قرن‌گشت شان برنامه‌هایی دارند. این‌ها را باید در آن دو قرن گشت محقق می کردند و بکنند. اولی را انجام دادند که سال ۲۰۲۱ بود؛ اولین برنامه دو سده ای چینی ها محقق شد ۲۰۲۱ قرن گشت صدمین سال تاسیس حزب کمونیست در چین است. یعنی در سال ۱۹۲۱ حزب کمونیست در چین تشکیل شد.

تسنیم:‌ البته ۱۹۴۹ به قدرت رسید.

نوروزپور: ۱۹۲۱ جمهوری خلق چین است و در سال ۱۹۴۹ قرن گشت پیروزی حزب کمونیست در چین است. در قرن‌گشت اول در این رویای چینی، آنها باید فقر مطلق را در کشورشان ریشه‌کن می‌کردند و دیگر کسی را به عنوان فقیر نمی‌داشتند و درآمد سالیانه هر چینی را دو برابر درآمد سالیانه همان فرد در سال ۲۰۱۰ می کردند که الان یعنی در سال ۲۰۲۱ وقتی جشنش را گرفتند اولین برنامه دو سده‌ای شان محقق شده و برای آن جشن گرفتند و گفتند که ما با خارج کردن بیش از ۵۰۰ میلیون چینی از زیر خط فقر، فقر مطلق را از چین ریشه کن کردیم.

کشور را به رفاه نسبی رساندیم و درآمد سرانه هر چینی را دو برابر درآمد سرانه همان فرد در سال ۲۰۱۰ کردیم که الان چیزی در حدود فکر می کنیم نزدیک۹ تا ۱۰ هزار دلار در سال است. چینی ها به این هدف اولشان رسیدند این خودش یک اعتماد بسیار فزاینده و سراسری را در چین به حزب کمونیست ایجاد کرد یعنی حزب کمونیست چین، خودش را برای مردمش ثابت کرد که من می توانم شما را به سرمنزل مقصود و به رفاه و به آسایشی که دنبالش بودید برسانم.

برنامه دوم چیست؟ برنامه دوم که قرن‌گشت دوم است، مربوط به سال ۲۰۴۹ هست که به صدمین سال تاسیس حزب کمونیست چین مربوط می شود. در آن تاریخ چینی ها هر آن چیزی که شما فکر کنید که مصداق اتم یک کشور موفق، کامل، هماهنگ شماره یک در حوزه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و مسائل نظامی است باید چین به آن رسیده باشد؛ یعنی هدف دوم چینی ها و رویای دوم چینی ها این است که در سال ۲۰۴۹ چین در همه مولفه ها نفر اول جهان شده باشد و جوان سازی ملی خودش را به تحقق رسانده باشد.

در آن هم جوان سازی به معنی ظاهری آن است، که بحث‌های جمعیتی را هم در آن دیده باشند و هم کشور جدیدی احیا شده و تا آن تاریخ چین کمال رسیده باشد. این قدرت نرم از این جهت برای مردم خودشان کارکرد پیدا کرده که چینی ها اول خودشان را به مردم خودشان ثابت کنند، یعنی به مردم خودشان بگویند که این حزب توانایی خوشبخت کردن شما را دارد. لذا به دنبال الگوهای دیگر نروید.

من برای تو رفاه و آسایش و اعتبار پاسپورت می آورم و دومین اقتصاد جهان کردم. از لحاظ نظامی از آمریکا چیزی کم نداریم، خیلی‌ها می‌گفتند اگر چین ظهور هنوز پیدا نکرده، بیرون از مرزهای خودش نرفته، به جهت این که هنوز نسبت به قدرت نظامی آمریکا خیلی ترس و نگرانی دارد. ولی امروز که ما با هم صحبت می‌کنیم چینی‌ها تقریباً در تمام حوزه‌های نظامی فقط از لحاظ کمیت و تجربه نسبت به آمریکایی ها کمبود دارند. از لحاظ کمیت که تعریفش معلوم است آنها اگر چند هزار کلاهک هسته‌ای دارند چین خیلی کمتر دارد. از لحاظ تجربه هم بزرگترین نگرانی ارتش آزادی بخش چین که نگرانی آقای شی و نگرانی حزب هم هست این است که تنها تفاوتشان با ارتش آمریکا آن است که تجربه جنگ واقعی در میدان را چین ندارد.

برعکس آمریکایی‌ها که لشکرکشی‌های مختلفی کردند از جنگ جهانی اول، بالاخره حضور داشتن جنگ دوم را کاملا به نام خودشان اصلاً سند زدند که همین چند روز پیش در سالگردش در پیاده کردن سربازانشان در نورماندی جشن گرفتند و جشن می‌گیرند. ولی ارتش چین تجربه میدانی جنگ واقعی را هنوز ندارد و به خاطر همین عمده مانورهای نظامی که چینی‌ها دارند، مانورهای رومیزی است، مانورهایی که ماکت انجام می‌شود. معمولا هم در حوزه تایوان است که دائما مانورهایی اجرا می‌کنند که اگر آمریکا یک روزی به تایوان حمله کرد چین چگونه می‌تواند نسبت به این حمله اولاً بازدارندگی داشته باشد ثانیا یک کاری کند که این حمله اتفاق نیفتد؟ لذا الآن چین در بالاترین میزان از اعتماد به نفس ملی و بین‌المللی است.

تسنیم: به عنوان سؤال آخر؛ ما یکی از مهمترین پرونده‌های ملی‌مان نه فقط با چین بحث سواحل مکران است و یک دوگانه‌ای وجود دارد خصوصاً بندر چابهار. این که برخی معتقدند باید این پرونده چابهار را با هندی‌ها جلو ببریم و چابهار را یک بندری برای اتصال جنوب به شمال کشور در نظر بگیریم برای اتصال به روسیه و آسیای میانه؛ برخی هم معتقدند این مکمل گوادر است و باید به چینی‌ها بدهیم و شرقی ـ غربی در نظر بگیریم تا بتوانیم منافع بیشتری را برای کشور کسب کنیم. به نظر شما این مسئله لاینحل را چگونه می‌توانیم حل کنیم؟

نوروزپور: موضوع چابهار یکی از همان موضوعاتی که در آخرین فراز از پاسخ به سوال قبلی شما من به آن اشاره کرد. چابهار قربانی زمان شد؛ چابهار شاید مثلا نزدیک به ۱۰۰ سال است در تاریخ کشور ما مطرح است. من خیلی به چابهار علاقه‌مند بودم و واقعاً فارغ از اینکه اندیشه‌های توطئه‌ای را بخواهم تعقیب بکنم. احساس می‌کنم که یک توطئه‌ای بود برای اینکه این چابهار هیچ وقت پا نگیرد. چون بحث چابهار یک بحثی است که از اوایل سال ۱۳۰۰ مطرح بوده یعنی زمانی که پهلوی اول در حال مدرن کردن ایران بود. راه‌آهن آورد، شروع کرد با آلمانی‌ها کار کردن به چابهار را پیشنهاد داده بودند. با همین مؤلفه‌های امروزی یعنی باورتان نمی‌شود. در روزنامه‌هایی که آن موقع منتشر می‌شد، الآن حضور ذهن ندارم ولی فکر می‌کنم روزنامه حبل‌المتین است که در آن سال‌ها، چیزهایی را در مورد چابهار نوشته که ما هنوز همان مطالب را می‌گوییم که این چابهار چقدر خوب است. بندر اقیانوسی است، دروازه ملل است، دروازه توسعه ایران از اینجاست این همه کشورها را می‌تواند با سریع‌ترین سرعت جابه‌جا کند.

در سال ۲۰۰۳ وقتی آقای خاتمی به هند رفت، ما آنجا با هندی‌ها تفاهم کردیم که توسعه چابهار را شروع بکنند. اگر همان موقع باز جنبیده می‌شد، نمی‌خورد به روی کار آمدن مثلا دولت سینک. بعدش هم که این آقای مودی آمد که اصلا بخشی از بلوک غرب هستند و اصلا دیگر قفل شد. ولی حالا آن چیزی که الآن وجود دارد این است که ما نمی توانیم زمان بدهیم. مثلاً بگوییم چین بیاید بسازد یا دیگران. دوست داشتیم چینی‌ها بیایند این کار را بکنند، اعتقاد نظام بر این بوده که هم چین و هم هند و هم سایر کشورها همه در چابهار نفع ببرند.

این که شما اشاره فرمودید به ارتباط گوادر با چابهار به این جهت است که گوادر کارکردش و کارکرد اصلی گوادر برای پاکستان و چین این است که بتواند کالاها را به سمت شمال ببرد. ولی پاکستان منطقه امنی مخصوصاً برای رفتن به شمال نیست. لذا در تعامل با پاکستان و چین و برای این که سطح تنش بین این کشورها پایین بیاید، ما گفتیم یک مشارکتی کنیم بین چین و هند و پاکستان و ایران که چابهار یک مرکزی بشود که همه در آن نقش داشته باشند.

متاسفانه نگاه ما به چابهار با نگاه چینی ها و پاکستانی‌ها و هندی‌ها نگاه متفاوتی هست. ایران دائماً اصرار دارد که چابهار برایش یک مزیت ژئو اکونومیک است ولی متاسفانه هم چین هم پاکستان و هم هند منطقه چابهار ما را ژئواستراتژیک یا ژئوپلوتیک می بینند. هندی‌ها از حضور در چابهار اهداف سیاسی دارند و این بدشانسی ماست.

ما اهداف سیاسی نداریم ولی هندی ها دارند نمی توانند هم انکار کنند. بله هند بسیار نیاز دارد برای اینکه پاکستان را دور بزند. بدون نیاز به پاکستان بتواند کالاهایش را بیاورد و از اینجا به راحتی و با سهولت به افغانستان و آسیای مرکزی و روسیه برساند و به اروپای شرقی و شمال جهان برساند. گناه ما چیست ما که اهداف سیاسی نداریم؟ ما که بارها به پاکستان گفتیم به عنوان کشور دوست و برادر و مسلمان که شما بیاید کار کنید. به کشور آسیای میانه گفتیم حتی به چینی‌ها گفتیم. ما به عنوان کشوری که حق داریم از ظرفیت‌های خدادادی‌مان استفاده کنیم نباید متهم شویم که مثلا بی‌وفایی کردیم یا منافع چین را نادیده گرفتیم. هندی‌ها سالها ما را بازی دادند و آن‌جوری که باید و شاید سرمایه‌گذاری نکردند.

بخشی از مشکل چابهار هم باز مربوط به خودمان است. همه مشکلات چابهار مشکلات کرانه نیست. در بحث کرانه چابهار، خیلی سرمایه‌گذاری خوبی هم شده است و دارد پیش می‌رود هرچند به تدریج. مشکل بزرگ‌تر چابهار مشکل پس‌کرانه است.

شما کرانه را که داشته باشید، پس‌کرانه را نداشته باشید. شامل چیست؟ شامل جاده‌های امن است. شامل ریل قطار است. شامل کانون‌های جمعیتی، شامل بازارچه‌هاست. شامل شرایط و امکاناتی که شما بتوانید آن حجم از کالا و کشورهایی که می آیند و آنجا حضور پیدا می‌کنند، بتوانند کارهای جدیدتری کنند. بتوانند تغییر و تبادلی کنند. فقط جنس خام نیاید و منتقل شود. البته همین منتقل شدن هم نیاز به پس کرانه ها دارد که شما پس کرانه هایت هم هنوز حاضر نیست.

این مشکلاتی است که بخش عمده‌اش به خاطر تحریم‌ها بوده که ما نتوانستیم سر این موضوع سرمایه‌گذار خارجی بیاوریم. در داخل هم یا کمبود امکانات بوده یا کمبود منابع بوده است. متاسفانه آن منطقه پس کرانه هایش به صورت جدی روی آن سرمایه گذاری نشده که آماده باشد. از همه بدتر این است که با دست‌های پیدا و پنهان منطقه چابهار تلاش شده که منطقه امنیتی شود. ناامن جلوه پیدا کند که این خودش یک خطر است که بایستی توجه ویژه‌ای روی آن بشود.

برخی می‌گویند که تعمدی در این کار از طرف پاکستان است که آن منطقه ناامن شود، به جهت اینکه حضور هندی‌ها را برنمی‌تابند. به هر حال آنها رقبای استراتژیک همدیگر هستند آن باز در عهده ماست. که بتوانیم امنیت آنجا را تامین کنیم. تا چابهار رشد کند و به توسعه برسد اگر چابهار در شأن و سزاواری ویژه خودش توسعه پیدا کند واقعاً سواحل مکران جای بسیار ارزشمندی برای توسعه است و انقدر جای کار دارد که نه تنها چین بلکه همه کشورهای منطقه می‌توانند بیایند آنجا سرمایه‌گذاری کنند.

این سواحل مکران، بکرترین خط ساحلی دنیاست و شما می‌دانید که توسعه یافته ترین شهرهای دنیا عمدتاً خط ساحلی کشورهاست. مثلا نمونه آن کالیفرنیا، خط ساحل آن که روی گسل زلزله است ولی آنقدر توسعه پیدا کرده که خیلی‌ها حیرت می‌کنند که روی گسل زلزله چطور این همه توسعه اتفاق افتاده؟ در صورتی که سواحل مکران که زیباترین بکرترین خط ساحلی اقیانوسی ماست که مستقیماً به آب‌های آزاد راه دارد. بندر عباس خیلی استراتژیک است ولی با واسط به آبهای آزاد می رسد و از آنجایی که دنیای آینده یعنی دنیای آینده که همین دنیا یعنی همین امروز قرن بیست و یکم، قرن آسیاست. قرنی است که خود آمریکایی‌ها شعارشان، شعار حرکت به شرق است. دروازه ورود به آسیا که اقیانوس هند است، اقیانوس هند نیز یعنی چابهار. گوادر اصلا قابل مقایسه با چابهار نیست. متاسفانه شرایط ما به شکلی است که بهترین جا را در اختیار داشته باشید ولی توان استفاده از آن را نداشته باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *